دترانه

به رسم عاشقیبرایت دعاهای خوب میکنمدعا میکنم لبخندهایت از ته دل باشدو غصه هایت سطحی و زودگذردعا میکنم مسیر موفقیتت هموار باشدوانکیزه های صعود وپروازت بسیار...دعا میکنم هرگز در پیچ و تاب زمانه بی پناه ن دترانه...ادامه مطلب

خطاب به اقا رهان که کامنت گذاشتن اولا ممنونم ازینکه مطالبی برام نوشتین با زبان دوستانه

سپاس
اما به شما به هیچ عنوان اجازه نمیدم به زندگی من به عشق من توهین کنید با من مشکلی ندارم اما شما اجازه توهین به عشق من ندارید و بابت این موضوع منتظر عذر خواهی شما هستم

ودر ضمن خودم به نفسم گفته بودم و حتما یادشه کسی بخاد اونو ازمم بگیره خودمو میکشم و میخوام بهش ثابت کنم که رو حرفم هستم تا بعد این مزاحم زندگیش نباشم

تکرار میکنم به کسی اجازه توهین به نفسسم نمیدم

دترانه...

من دوست داشتم که صورت زیبای ترا

بر روی سینه ام بگذارم و

بمیرم

اما چنین نشد

و نخواهد شد

دترانه...

 خدایا کمکم کن عشق من با خوندن این دل نوشته بهم بگه دوستداررم فقط همین بعد چند ماه بهم بگه مهربونم دوستدارررمزمان چقدر زود میگذره خیلی سریع مثل برق مثل بادکاش قدر این لحظات بدونیم کاشکاش قدر این روزا دترانه...ادامه مطلب

تولدت مبارک عشق جانم...

دوست داشتنت تمام نمی شود

با هر نفس درون من متولد میشوی

نفس من و غشق و جانم

تولدت مبارک

دترانه...

خیلی خستم از زندگی.هیچ امیدی ندارم برای ادامه دادن.

تلخ شده برام تلخخخ

فقط ی جا میشینم آدما رو نگاه میکنم.رفتارشون.رفتنااومدنا.من اما انگار ی جیزی بی حسم کرده باشه دستودلم به هیچ کاری نمیره.دیگه دلم برای انجام کاری ذوق زده نمیشه.دلم خیلی بی ذوق شده چیزی خوشحالم نمیکنه.دارم گذر زندگی رو نگاه میکنم ...اخرش دیگه برام مهم نیست قدیم برام مهم بود آینده چی میشه آلان اما دلم همش میگه هر چی شد شد ....

دل بی حس بشه زندگی بی معنی میشه

دترانه...

چه ساده بودم آن هنگام كه مي پنداشتم ،
شكستن دل كسي ناگوارترين حادثه عالم است،
امروز كه دلم شكست و عالمي تكان نخورد ،
به سادگي خودم ميخندم...

دترانه...

بغلم کن که جهان کوچک و‌غمگین نشود

من اینجا نیومدم‌ که بهت بگم‌

نمیتونم‌ بدون تو زندگی کنم 

میتونم ، فقط نمیخوام...

دترانه...

‏يكى باشه كه وقتى دلت از همه دنيا گرفت،
سرتو بغل كنه و بگه ديوونه تو منو دارى بيخيال بقيه *.* 

 

دترانه...

خوشا به حالِ آنکه
کنارِ تو و هم خانه ی توست
نگاهش در نگاهت
و دستش در دستانت گره می خورَد ..
خوشا به حالِ آنکه
در آغوشِ تو جای دارد
نفس هایش با تو پیوند می خورد
و ریه هایش پر می شود از عطرِ تنت ..
خوشا به حالِ آنکه
بودنت برایش همیشگی ست
و به دلواپسی دچار نیست
که اَکنون کجایی و چه می کنی ..
دلم می خواست جای او بودم
که یک عمر پناهم باشی
دلت را به من بسپاری
شانه به شانه٬نفس به نفس
من باشم و تو باشی و جز این نباشد ...

 

دترانه...